خیلی کوچک بودم، اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم.هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده. قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمی رسید ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف می زد می ایستادم و گوش می کردم و لذت می بردم.
بعد از مدتی کشف کردم که موجودی عجیب در این جعبه جادویی زندگی می کند که همه چیز را می داند. اسم این موجود "اطلاعات لطفا" بود، و به همه سوالها پاسخ می داد. ساعت درست را می دانست و
ادامه مطلب را در لینگ زیر بیابید
http://mosmontazeri.blogfa.com/post-670.aspx
بعد از مدتی کشف کردم که موجودی عجیب در این جعبه جادویی زندگی می کند که همه چیز را می داند. اسم این موجود "اطلاعات لطفا" بود، و به همه سوالها پاسخ می داد. ساعت درست را می دانست و
ادامه مطلب را در لینگ زیر بیابید
http://mosmontazeri.blogfa.com/post-670.aspx
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر