به گروه اینترنتی جذاب و پر از اطلاعات و کتابهای جالب کتابهای رایگان فارسی خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

۱۳۸۶ بهمن ۲۷, شنبه

کتابهای رایگان فارسی Fwd: برخي ديالوگهاي ماندگار سينماي ايران 2



---------- Forwarded message ----------
From: FARDIN <mfardin@oiecgroup.com>
Date: 2008/2/12
Subject: برخي ديالوگهاي ماندگار سينماي ايران 2
To: Undisclosed-Recipient





برخي ديالوگهاي ماندگار سينماي ايران 2
 
خواستگار (علي حاتمي)
وسواس الدوله (صادق بهرامي) :‌خب ، دفعه‌ي قبل به كجا رسيديم ؟
خاوري (پرويز صياد) : عرض كردم معلم خطم و شما فرموديد به‌به !
 
زير پوست شهر (رخشان بين اعتماد)
طوبا (گلاب آدينه) : آخه اين جاهاي چيتان فيتان چيه آدمو ورمي‌داري مي‌آري ؟
عباس (محمدرضا فروتن) : تو آخه چيتان مني ، همه‌ي فيتان مني ، چيتان فيتان مني .
 
تيغ و ابريشم (مسعود كيميايي)
مرد (اكبر معززي) : خوشبختي مال ازگلا و زناي بزك كرده‌ي زير تير چراغ برقه !
 
از كرخه تا راين (ابراهيم حاتمي كيا)
سعيد ( علي دهكردي) : خدايا ... من شكايت دارم . من شاكي‌ام . پس كو رحمانت ؟ پس كو رحيمت ؟ آخه چرا اينجا ؟ چرا حالا ؟ چرا اينطوري ؟ من شكايتمو پيش كي ببرم ؟ به كي بگم ؟
 
ناخدا خورشيد (ناصر تقوايي)
مستر فرهان (علي نصيريان) : يعني تو به من هم ديگه اعتماد نداري ، ناخدا ؟
خورشيد (داريوش ارجمند) : تو تنها كلاهبرداري هستي كه به اون اعتماد دارم !
 
ردپاي گرگ (مسعود كيميايي)
صادق خان (منوچهر حامدي) : سلام بر عالم عشق و معرفت . ما كه زمين گير و دست به ديواريم . غيرت شما رو رخصت !
 
آرامش در حضور ديگران (ناصر تقوايي)
سرهنگ (اكبر مكشين) : يه وقتي بود قدم تو ميدون سربازخونه كه مي‌ذاشتم ، شيپور پادگان نعره مي‌كشيد . چي بود ؟ چه خبر بود ؟ جناب سرهنگ وارد شده بودن . ايست خبردار . من داد مي زدم ، آزاد !
 
گوزنها (مسعود كيميايي)
سيدرسول (بهروز وثوقي) : وقتي رفتي ، نفهميدم كي رفته ، حالا كه اومدي ، مي‌فهمم كي اومده !
 
مسافران (بهرام بيضايي)
خانم بزرگ (جميله شيخي) : مه همه روياي هميم !
 
آژانس شيشه‌اي
حاج كاظم (پرويز پرستويي) : تو مي‌دوني گردان بره خط گروهان برگرده يعني چي ؟ تو مي‌دوني گروهان بره خط دسته برگرده يعني چي ؟ تو مي‌دوني دسته بره خط نفر برگرده يعني چي ؟
 
ديوانه‌اي از قفس پريد (احمدرضا معتمدي)
منشي (رضا سعيدي) : جناب قاضي ، اين بدبخت بچه‌اش كجا بود ؟! وقت جنگ كه خودش هنوز بچه بود ، وقتي‌ام برگشت كه ديگه بازنشسته شده بود .
 
سوته دلان (علي حاتمي)
مجيد (بهروز وثوقي) : آخ كه چقدر دشمن داري خدا ، دوستتاتم كه ماييم ، يه مشت عاجز عليل ناقص عقل كه در حقشون دشمني كردي .
 
نسل سوخته (رسول ملاقلي‌پور)
احمد (آتيلا پسياني) : بدبخت ، رو كسي تيغ نمي‌كشه . درسته كه ريشه‌ي معرفت بين آدميزاد نيم سوز شده . اما از اول مي‌گفتي كه پول لازم داري ، مهم نيست واسه چي .
 
برج مينو (ابراهيم حاتمي كيا)
موسا (علي مصفا) : مينو ، من اين دكلو دادم تا تو رو به دست بيارم . حالا تو اومدي وسط همين دكل واستادي !
 
گاو (داريوش مهرجويي)
مش حسن (عزت الله انتظامي) : من مش حسن نيستم . من گاو مش حسنم !
 
اجاره نشينها (داريوش مهرجويي)
عباس آقا (عزت الله انتظامي) : اكبر ، بيا بپر برو دكون پيش عسگري ، بهش بگو واسه سي چهل نفر ، چرخ كرده و راسته جور كنه . خس مسشو ، رگ و ريششو قشنگ بگيره صافش كنه . شيشك آجري باشه ها . سوسه موسه بهت نده !
 
خانه‌ي خلوت (مهدي صباغ‌زاده)
امير جلال الدين (عزت الله انتظامي) : مردان بي عار ، زنان بي كار ، تلفن‌هاي خر تو خر ، موضوع خوبيه ، اما فكر نمي‌كنم چاپ كنن .
 
سوته دلان (علي حاتمي)
مجيد (بهروز وثوقي) : خوش به سعادتتون كه مي‌رين روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما كه دنيامون شده آخرت يزيد . كيه ما رو ببره روضه ؟ آقا مجيد تو رو چه به روضه ، روضه خودتي ، گريه كن نداري ، وگرنه خودت مصيبتي ، دلت كربلاس !
 
هامون (داريوش مهرجويي)
حميد هامون (خسرو شكيبايي) : تو مي‌خواي من اوني باشم  كه واقعن تو مي‌خواي من باشم ؟ اگه من اوني باشم كه تو مي‌خواي ، پس ديگه من ، من نيست . يعني من خودم نيستم .
 
سلطان (مسعود كيميايي)
سلطان ( فريبرز عرب‌نيا) : خونه‌مون ... اينجا بود ... اينجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و يه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود .
 
از كرخه تا راين (ابراهيم حاتمي كيا)
اصغر (اصغر نقي‌زاده) : كجا رفتي دلاور ؟
سعيد ( علي دهكردي) : تو آكواريومم . چرا نمي‌آييد تماشا ؟
اصغر : كفر نگو ، اين كاخ سلطنته ، دلم مي‌خواست تو ركابت باشم ... بگي بخون ، مي‌خونم ، بگي برقص ، مي‌رقصم ، بگي بمير ... به خدا مي‌ميرم .
 
اجاره نشينها (داريوش مهرجويي)
عباس آقا (عزت الله انتظامي) : مرتيكه مزقونچي تو گفتي مي‌خواي دو تا گلدون بزاري سر پشت بومت كه با صفا بشه ، نه اينكه ورداري سرتاسر سقف خونه‌ي مردمو اينجوري بريني بهش .
سعدي (حسين سرشار) : مگه چه عيبي داره ؟ دو تا سوراخ پيدا شده ، خب مي‌گيرمش . اما عوضش تو اين سيستم من ...
عباس آقا : سيستم من ، سيستم من ، بشاش به اين سيستم !
 
روز واقعه (شهرام اسدي)
عمرو (سعيد نيك‌پور) : مسلماني ما سه نسل است و از او هيچ .
زيد (عزت الله انتظامي) : آري ، اما من از اسلام او بوي تازگي مي‌شنوم و از مسلماني تو تنها بوي غرور جاهلي مي‌آيد .
عمرو : ما شصت ساله مسلمانيم .
زيد : اين چه تفاخري است كه به ايمان خويش مي‌كني ؟ كه تو اگر مسلماني از پدر داري ، او اين گنج به رنج خويش يافته است .
 
چهره (سيروس الوند)
فريدون بهنام (ابوالفضل پورعرب) : به اين مي‌گن دلار ... زبون بين الملل . دلار بده ، سفيد و سياه حرفتو مي‌فهمن . تلخه ، زشته ، مي‌دونم . اما اين قانون دنياس .
 
متولد ماه مهر (احمدرضا درويش)
دانيال (محمدرضا فروتن) : تو متولد چه سالي هستي ؟
مهتاب (ميترا حجار) : مهر پنجاه و هفت .
دانيال : پس دو سال از من بزرگتري . شناسنامه‌ي من اول جنگ سوخت ... هفت سالم بود . تاريخ تولدمو از شروع جنگ نوشتن .
 
مرگ يزدگرد (بهرام بيضايي)
زن (سوسن تسليمي) :‌ چون هشت گونه بادي كه از كوه و دامنه و از جنگل و دشت و از دريا و رود و از ريگزار و بيابان مي‌رسد ، در ميان اين توفان ايستاده منم . كشنده‌ي پادشاه را نه اينجا ، بيرون از اينجا بيابيد ! پادشاه پيش از اين به دست پادشاه كشته شده بود . آنكه اينجا آمد ، مردكي بود ناتوان !
 
سوته دلان (علي حاتمي)
فروغ الزمان (فخري خوروش) : اون سال زمستون ، ده چهارده سال پيش همون روز كه ناهار دمي باقالي داشتيم ، رخت نظام برتون بود . مي‌خواستين برين باغ شاه .دكمه‌ي فرنجتون افتاده بود ، گفتين ...
حبيب آقا ظروفچي (جمشيد مشايخي) : آقازاده خانم چشمش سو نداره ، مي‌شه دكمه‌ي فرنجمو بدوزين خانم خياط ؟ تو گفتي ...
فروغ الزمان : خانم خياط اسم داره ...
 
سگ كشي (بهرام بيضايي)
نايري (احمد نجفي) : صحبت يه پكيج بود تو لاين ايمپورت اكسپورت . يه باكس خونگي با پرافيت آوريج نود درصد گارانتي . مي‌تونست راحت هندلش كنه . اما خب ، تو فيلد ما نبود .
گلرخ كمالي (مژده شمسايي) : ببخشيد از ناصر معاصر حرف مي‌زنيد ؟
نايري : اين پسر كيس خاصي بود تو بيزنس خودش . خيلي اكتيو و نان استاپ . تو رنج خودش . لوكش هم بد نبود . اما نمي‌فهمم چرا آن و آف بود ؟
 
مسافران (بهرام بيضايي)
رهي (حميد امجد) : بي جهت خودتو آزار مي‌دي . چرا خيال مي‌كني ما باعث مرگ اونا شديم ؟
ماهرخ (مژده شمسايي) : اونا براي ما مي‌اومدن .
رهي : به خواست خودشون .
ماهرخ : به خاطر ما !
 
يه بوس كوچولو (بهمن فرمان‌آرا)
راننده (پيام دهكردي) : مرگ ... مثل يه بوس كوچولو مي‌مونه
 
 



--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي برايتان ارسال شده است.
نامه هاي خودرا به اين آدرس براي گروه بفرستيد:

persiskiknigi@googlegroups.com

براي قطع اشتراك به اين آدرس نامه بفرستيد:
 persiskiknigi-unsubscribe@googlegroups.com

 توجه داشته باشيد كه از تاريخ 10 مه 2007ارسال نامه ها نياز به مديريت ندارد ولذا عده اي ممكن است برايتان هرزنامه يا نامه حاوي ويروس ارسال كنند.
لذا توصيه مي كنم براي پيشگيري از آسيب فقط فايل هاي پي دي اف را باز كنيد وبقيه فايلهاي دريافتي راحذف كنيد.

For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/persiskiknigi?hl=en

برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
(forward)
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.

آدرس وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com

گروه اطلاع رسانی وبلاگ:

http://groups.google.com/group/persiskiknigi
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ