آری، کسی منتظر من است
"
خرداد سال ۸۷ بود که در وبلاگ قبلی ام"پــــــرواز را بخاطـر
بسپار"داستان کوتاهی را نوشتم. داستان کوتاهی که موضوع
آن اهمیت به کمک های خونی بود. پس از نوشتن آن مطلب،
آنرا به " سازمان انتقال خون ایران " هدیه کردم و در کمــال
ناباوری دیدم که باعنـــایت مسئولان ذیربط درآن سازمــــــان،
داستانک من در نشریه ماهانه آنجا منتشر شد. برایم افتخـــار
بزرگی بود واز لطف آن بزرگواران هم بی نهایت سپاسگزارم.
آن داستان کوتاه را با عنوان " آری، کسی منتظر من است"،
برای مطالعه شما عزیزان در ادامـــــه این پست می گذارم
"
http://tavalodino.blogfa.com/post-273.aspx
.
.
http://tavalodino.blogfa.com/
تورا من چشم در راهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر