به گروه اینترنتی جذاب و پر از اطلاعات و کتابهای جالب کتابهای رایگان فارسی خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

{کتابهای رایگان فارسی} تسلیمه نسرین



---




---


تسلیمه نسرین نویسنده  ی سرگردان و خانه بدوش ولی همچنان پر خروش !

 

تسلیمه نسرین پزشک و نویسنده ،  متولد  1962  که برای نوشتن  کتاب « شرم »  در سال 94  در  بنگلادش ممنوع القلم گردید و اسلامیان قشری علیه او در خیابان ها تظاهرات راه انداختند و 5000 دلا ر برای قتل او تعیین کردند همچنان  خانه بدوش است و  هنوز جایی امن برای زندگی  نیافته است . درنوامبر گذشته  مقامات هندی او را از کلکته به سبب تظاهرات مسلمانان متعصب  به دهلی نو انتقال دادند، ماه مارس امسال به علت اعتراض های مسلمانان تندرو مجبور به ترک این شهر شد. وی مورد حمله فیزیکی قرار گرفت و مجروح گردید اما او از خانه های امنی که برای او فراهم کرده اند ناراضی است  و این خانه ها را  مرگ آور تشریح کرده است. تظاهرات بز رگ  حیدرآباد علیه تسلیمه نسرین  را یک حزب محلی بنام مجلس اتحاد مسلمانان رهبری می کند. صلاح الدین اویسی رهبر حزب که از این تظاهرات حمایت می کند بر آنست که  نمی تواند هرکس چه دلش خواست بنویسد تا  به   محبوبیت نازلی دست یابد (روزنامه DN – سوئد - 29 یولی )  این در حالی است که از 6/5 میلیون جمعیت حیدرآباد 38 درسد آن را مسلمانان تشکیل می دهند.

امابه سبب همین ملاحظات و به سبب ترس از آشوب مسلمانان  دولت هند حاضر نشد جایزه سیمون دوبوار  در دهلی نو  به او داده شود و پیشنهاد داد که  این مراسم در فرانسه برگزار شود . این او بارها گفته که می خواهد در کلکته یا هر شهری در هند که به زبان بنگالی در آن صحبت می شود، زندگی کند. او پانزده سال  دربدری را پشت سرگذاشته است زنی شجاعی که نمی تواند خاموش بماند.

بتازگی شورای شهر اوپسالای سوئد اعلام کرده که کمک مالی و اقامتگاه رایگان برای دو سال در اختیار این نویسنده برای نوشتن کتاب جدیدش قرار می دهد.این پیشنهاد توسط یک نماینده پارلمان سوئد بنام  Cecilia Wikström صورت گرفت که خواستار آنست  که این شهر دانشگاهی سوئد را به محل امنی برای نویسندگان تبدیل کند. وی پیش تر مدتی در سال 1994 در سوئد به عنوان پناهنده بسر برده است.

tn_hashi

در زیر دو نوشته از او را که از سامانه ها ی دیگر انتخاب کرده ایم می خوانید:

***

هرگزخاموش نخواهم شد

تسلیمه نسرین

 

 می خواهم امتنان قلبی ام را برای دعوت من به پارلمان اروپا در گرامیداشت سالروز دریافت جایزه ساخاروف در سال 1994 اعلام کنم. از اینکه یکی از گیرندگان جایزه ساخاروف هستم احساس افتخار می کنم. دریافت چنین جایزه ارزشمندی کمک بزرگی در الهام و شجاعت بخشیدن به تلاش من در جهت برابری و عدالت برای همه مستقل از مذهب و جنسیت آنهاست.

همه باید از حق آزادی اندیشه بهره مند باشند. این البته حق پایه ای انسان است. اما تکان دهنده این است که تعداد بسیار کمی در برخی از کشورها از این آزادی برخوردارند. اکثریت مردم نمی توانند آزادانه بیاندیشند و مجاز نیستند آنطور که می خواهند عمل کنند.

من از کشوری می آیم که در آن بنیادگرایان مذهبی منجمله مقامات دولتی حق من به اینکه متفاوت از آنها بیاندیشم را پایمال کردند. آنها بعنوان مجازات خواهان اعدام من با چوبه دار شدند. من ناچار به ترک کشورم شدم. بهای سنگینی فقط به این دلیل که به حقوق انسان وآزادی بیان معتقدم پرداختم. بیش از یک دهه تلاش کردم به مردم کمک کنم تا اهمیت آزادی اندیشه که جز اساسی حقوق انسان و دمکراسی است را بدانند. هزاران نفر مانند من که از این وضعیت در رنج هستند برای ازادی بیان و حقوق انسانی تقلا و تلاش می کنند. برخی در زندان هستند وبرخی در تبعید.

بنیادگرایان مذهبی در حال افزایش هستند. مردم از ترس در مخالفت با آنها حرفی نمی زنند. بسیار دشوار است مردم را علیه مساله حساسی مانند دین بحرکت درآورد. و این دین است که منشا بنیادگرایی است. محتملا ما شاهد تغییرات زیادی در جامعه مسلمان نخواهیم بود چون این جامعه در عقب تاریخ مدرن قرار گرفته است. اما نباید از آن دست بشوئیم. باید با بنیادگرایان بجنگیم تا بتوانیم دنیای بهتری خلق کنیم.

کلیه ادیان به زنان ستم می کنند. کلیه ادیان علیه دمکراسی و حقوق انسان و آزادی بیان هستند. از این رو ما در غرب شاهد جدائی کلیسا و دولت هستیم. اما بسیاری از کشورهای مسلمان هنوز تحت قانون اسلامی قرن هفتم زندگی می کنند که طبق آن زنان ستم می کشند و حقوق انسانی پایمال می شوند و آزادی بیان رعایت نمی شود. امروز سکولاریزه کردن کشورهای اسلامی و آموزش سکولار بجای آموزش مذهبی یک ضرورت فوری است. با بمب درست کردن چیزی تغییر نخواهد کرد.

من بدبین نیستم. معتقدم که اگر اکثریت خاموش علیه کسانی که به ایمان کور و نابخردانه دینی عقیده دارند و می خواهند بجای پیشرفت بجلو به عقب بازگردند – آنهایی که به سنت پایبندند نه به نوآوری- کسانی که علیه حقوق فردی و تنوع افکار و آرا هستند آنگاه جهان مکانی حقیقتا متمدن برای زندگی کردن خواهد شد. برای ریشه کردن فقر و بیسوادی و برای خلاصی از دگم ها و خرافات و برای آوردن روشنی به جای تاریکی ما به جنبش روشنگری  در سطح جهان شدیدا نیاز داریم.

 آزادی بیان فقط برای عده ای در جهان کافی نیست. ما باید برای آزادی بیان همگان در جهان تلاش کنیم.

حقوق انسانی فقط برای عده ای در جهان کافی نیست. ما باید برای حقوق انسانی همه در جهان کار کنیم.

عدالت فقط برای تعدادی در جهان کافی نیست. ما باید برای عدالت برای همه تلاش کنیم.

صلح برای فقط بعضی ها کافی نیست. همه باید از خشونت و تعرض خلاص شوند.

هرچه که بشود و هرچه به سرم بیاید من خاموش نخواهم شد. هرچه که بشود و هرچه که به سرم بیاید نبردم برای برابری و عدالت را بدون سازش تا مرگ ادامه خواهم داد. هرچه که بشود و هر اتفاقی بیفتد من هرگز خاموش نخواهم شد.

ترجمه: اعظم کم گویان

2qvcmbm

حکایت من!

تسلیمه نسرین

ترجمه: فرزاد نازاری

 

بنگلادش، جایی که من متولد شدم،کشوری است با 130 میلیون جمعیت و یکی ازکشورهای پر جمعیت دردنیا.تراکم جمعیت درهرکیلومترمربع 1000 نفر است.کشوری است که 70درصد ازمردم درزیرخط فقرزندگی میکنند،جایی که بیشترازنیمی ازجمعیت توانایی خواندن ونوشتن را ندارند،کشوری که بهداشت ودرمان درآن ناکافی و نارسا است،

و جایی که درصد مرگ خردسالان بالا است،نزدیک به 40 میلیون اززنان نه دسترسی به آموزش وپرورش دارند ونه امکان اینکه مستقل شوند.

به خاطرسنتهای قوی مردسالار،زنان ازنابرابری وبیعدالتی غیرقابل تحمل رنج میبرند وعذاب میکشند.آنها ازسوءتغذیه ازکم خونی وازمشکلات فیزیکی وروانیی که درمان نشده اند رنج میبرند.زنها معمولا معالجه نمیشوندوتا زمانی که به مرحله رفتن ازاین دنیا نرسند به بیمارستانهای خوب برده نمی شوند.زنها قرار نیست که مریض شوند زیرا آنها مشغول کارهای عادی و روزمره خانگی، زاییدن و تربیت کردن بچه ها، مراقبت از خانواده ومطمئن بودن ازخوشحالی اعضای مذکر فامیل هستند.وزنان اینجا محکومند که در تمام زندگیشان رعیت خانواده باشند. سرنوشت زن تحت حاکمیت پدردردوران کودکی،تحت حاکمیت شوهردردوران جوانی وتحت حاکمیت پسردردوران پیری است.

زیرا زنها ضعیفه تلقی میشوند،حقوقشان،آزادی هایشان،امیال وآرزوهایشان همگی تحت کنترل مرد است.چون زنها موجوداتی پست ودرجه دو،رعیت و یک موضوع جنسی تلقی میشوند.برای زن وشوهربزرگترین چیزناخواسته نوزاد دختر است.جدایی زن برای جرمی که با بدنیا آوردن نوزاد دخترمرتکب شده است امری غیرعادی نیست ویا باید تمام زندگیش را دربی احترامی سرکند.مذهب،سنت،فرهنگ وعادات، زنها را فکراٍ،اخلاقاٍ،فیزیکاٍ ورواناٍ موجوداتی پست ودرجه دو تلقی میکنند.

در نتیجه زنهای بسیاری از بردگی ،از قاچاق وازهمه نوع تبعیضی درعذابند.مردها به بدن زنها اسید میپاشند،صورتهایشان را میسوزانند،بینی هایشان را لهه میکنند،چشمهایشان را داغ میکنند ومانند یک مرد خوشحال راهشان را میگیرند ومی روند.زنها کتک میخورند، به آنها شلاق میزنند،سنگسار میشوند ومورد تجاوزقرارمیگیرند ومتهم میشوند که خود اجازه داده اند به آنها تجاوز شود ومتجاوزین را آزاد میکنند.در کشور من خشونت علیه زن جرم تلقی نمی شود.

اجازه بدهید به عنوان مثال درباره یاسمین یک دختر پیشخدمت پانزده ساله برای شما بگویم که توسط اربابش به او تجاوزمیشود،او ازخانه ارباب فرارمیکندوزمانیکه به طرف خانه والدینش میرود تحت نظرپلیس قرارمیگیرد وبه او گفته میشود که قدم زدن درخیابان این وقت شب برای یک دخترامن نیست،به زوراو راسواروانتشان میکنند که به خانه ببرند،میدانید چه اتفاقی افتاد؟6نفر پلیس به او تجاوزکردند،اورا کشتند وجسدش را پرت کردند توی بوته ها. وقتی خبرقتل یاسمین به بیرون درزکرد،مردم روستای یاسمین علیه پلیس تظاهرات کردند.

پلیس به تظاهرات کننده ها شلیک کرد وهفت نفر را کشت.روز بعد اعلامیه ای ازطرف حکومت صادرشد

که یاسمین دختری فاسد وتنفروش بوده وپلیس هم حق داشته که با او اینچنین رفتارکند.این جورموارد دربنگلادش نادر نیست.من میدانم که در کشورهای دیگرهم چنین اتفاقی می افتد.

هیچکس به من نگفت که اعتراض کنم،ولی درسال های اولیه عمرم احساسی قوی را در باره اهمیت مبارزه علیه سرکوب و ظلم رشد دادم.هیچکس ازمن نخواست که اشکی بریزم ولی من ریختم.

با کتاب نوشتن می خواستم که کارسازنده ای انجام دهم.من در باره احتیاج زنان برای فهم اینکه چرا سرکوب میشوند وچرا باید علیه این سرکوب مبارزه کنند نوشتم.

قرنها به زنان یاد داده شده است که برده مرد هستند و قرارنیست علیه سیستم پدرسالاراعتراض کنند وباید دربرابرسوء استفاده کننده ها سکوت کنند. درنتیجه قبول این ایده برای زنان که آنها عملا انسان هستند ومیتوانند مانند یک انسان برابرومستقل زندگی کنند مشکل بوده است.از طریق نوشته هایم سعی کردم که زنان را به مبارزه برای آزادی وحقوقشان تشویق کنم.صدای من به زنان این شانس را میدهد که نوع دیگری فکر کنند.چیزی که مذهبیون بنیاد گرا راخوشحال نکرده است. نتیجتاٍ درمقابل، بنیادگراها هم هرگونه شکیبایی وتولرانس را در برابرمن قبول نمیکنند.آنها به پاره شدن زنجیرها و آزادی زن اعتراض دارند.آنها گفته من را که" کتابهای آسمانی" زمان ومکانشان به سرآمده را نتوانستند تحمل کنند.از این گفته من، که قوانین سکولار ومدنی باید جایگزین قوانین مذهبی تبعض آلود وضد زن شوندعصبانی بودند. صدهاهزارازافراط گرایان درخیابانها ظاهر شدند وخواهان دارزدن من شدند.

علیه من فتوا صادرکردند وبرای سرمن جایزه تعیین شد.حکومت بجای اینکه علیه بنیادگراها وارد عمل شود علیه من وارد عمل شد.من متهم به جریحه دارکردن احساسات مذهبی مردم شدم.احضاریه بازداشت برای من صادر شد.

اما باوجود همه فشارها من به نوشتن ادامه دادم.درشعرهایم ،نثرهایم،مقالاتم وداستانهایم من ازمردمان ستمدیده دفاع کرده ام.من با صدای بلند برای عدالت وبرابری گریسته ام،عدالت برای همه مردم فارغ ازمذهب وجنسشان. با صدای بلند برای جدایی دین از دولت،برای قوانین سکولار وبرای آموزش وپرورش سکولارسخن گفته ام.در طول مبارزه ام برای اومانیسم منطقی وسکولار،من از فقرا وهمچنین از اقوام واقلیتهای مذهبی که تحت ستم بوده اند دفاع کرده ام.برای من غیرممکن بود که مردم به خاطر ایمان وعقیده مختلف،ویا تکلم با زبانی مختلف ویا داشتن فرهنگی مختلف باید دربدبختی وتیره روزی زندگی کنند.من معتقدهستم که تنوع دنیای مذاهب،زبانها

فرهنگها واقوام،فراوان نباید مستمسک و بهانه ای برای درگیری ونزاع باشد.بلکه گنجینه ای است که همه ما را بهره مند می کند. تنوع گنجینه ای است که باید تقدیر شود.دراین دنیا فرهنگ مافوق و مادون وجود ندارد بلکه تنوع الگوها و طرح های فرهنگی است که موزائیک رنگارنگ  وزیبای ما را آرایش می کند.انسان ها نباید اجازه ستمگری را تحت نام مذهب بدهند.انسانها نباید تحت نام عادات وسنت ها اجازه شکنجه مانند نقص عضو جنسی دختران را بدهند.انسان ها نباید بربریت، تحقیر، نابرابری و بی عدالتی را به نام فرهنگ مجاز بدانند .فرهنگ نمی بایست ونباید علیه انسانیت استفاده شود.

وقتی به اطراف نگاه می کنم، تصویری مشابه (ستمگری علیه زن) را درهمه جا می بینم.چه فقیر باشند وچه ثروتمند،چه زیبا وچه زشت،چه چشم آبی ومشکی و قهوه ای،چه سفید پوست وسیاه پوست وقهوه ای پوست،متأهل ومجرد، باسواد وبیسواد،متدین وغیرمتدین، زنان تحت ستم هستند،وسرچشمه مشکلات تدابیرمذکرمأب پدرسالاری، مذهب،سنت،فرهنگ وآداب ورسوم است.بخاطر ایمان کور،انسانها از خونریزی،نفرت،جهالت،بیسوادی،

بی عدالتی و فقردرعذاب هستند ودرد می کشند.اما اگر بر روی زمین دوستانه می خواستیم که عدالت را جایگزین ب یعدالتی کنیم ،می توانستیم تمام مشکلات انسانیت که مسبب آنها ایمان کورمذهبی است راازبین ببریم.انجیل،تورات  و قرآن بردگی را قبول کرده اند و از آن چشم پوشی کرده اند.مسیح آشکارا به برده ها میگوید که حکم اربابانشان راقبول کنند و ازآنها اطاعت کنند، هیچکس امروزاز بردگی خدمه و غلامان درانظارعموم دفاع نمی کند ود رهیچ نظام نامه ای قید کردن آن مجاز نیست.نه مسیحی های بنیاد گرا و نه یهودی های ارتدوکس امروز حرفی در باره قربانی کردن حیوانات وبردگی نمی زنند.درکشورهایی که قوانین شریعت اسلام موجود است،جایی که سنگساربزرگسالان و قطع اعضای بدن برای دزدی کردن قانونی است،هیچ محدودیتی برای بردگی ذکر نشده است. چند همسری و استفاده از صیغه درنسخه های کهنه به روشنی مورد قبول بوده است،اما هیچ جایی دردنیای مسیحی- یهودی امروزهیچکدام ازاین اعمال قانونی نیست. پس مقاومت د رادامه اعمالی که لکه دارکردن،ستم و سرکوب زنان در زیر ماسک مراجعه به کتاب مذهبی است،شوخیی فریبکارانه است. چنین اعمالی باید ناشروع شوند همچنان که بردگی خدمه وغلامان نامشروع شده است. انسان با آینده نامعلومی روبرواست.احتمال نوع جدیدی ازدرگیریها ازدورنمایان است. مخصوصا نزاع بین دو ایده متفاوت،سکولاریسم وبنیادگرایی.من با آنهایی که فکرمیکنند که نزاع بین دونوع مذهب متفاوت ،مسیحیت واسلام ویا یهودیت واسلام است موافق نیستم. بدنبال این همه،درتمام جوامع مذهبی بنیادگرایی وجود دارد.من با آنهایی که معتقدند که جنگهای صلیبی قرون وسطی بزودی تکرارمی شود ویا فکر میکنند که این نزاع بین شرق وغرب است موافق نیستم.برای من این دعوای بین مدرنیسم و ضد مدرنیسم است. دعوایی است بین گذشته وآینده ،بین نوگرایی و سنت، بین کسانی که برای آزادی ازرش قائلند وکسانی که قائل نیستند.من علیه همه نوع ازخشونت فیزیکی و جنسی، تروریسم مذهبی، وتبعیض های پدرسالارانه درحق زن نوشته ام.من یک رویا دارم: رویای یک دنیای زیبا،جایی که به هیچ زنی ظلم نخواهد شد، هیچ زنی قربانی قاچاق وخرید وفروش، اسید پاشیدن، تجاوز واهانتهای جنسی  نخواهد شد.رویای من دنیایی است که در آن انسانها به همدیگراحترام می گذارند،احترامی که به جنگ و خونریزی و خشونت راهی نخواهد داد.برای متححقق کردن رویایم نوشته ام،دنیایی منطقی وعقلانی که انسانیت با انسان هایی مالامال ازعشق شکفته می شود نه با انسان هایی آکنده از نفرت. قلم من، سلاح من دراین مبارزه برای سکولاریسم انسان گرا است اما افراط گراها با شمشیرشان آمدند که من را بکشند. کتابهای من را سوزاندند و از ناشرین کتاب هایم شکایت کرده اند و به کتابفرشی هایی که کتابه ای من در آنجا فروخته می شد حمله کردند.

آزادی بیان من مدام توسط حکومت نقض شده است.25 کتاب نوشته ام که 5تای آنها توسط حکومت ممنوع الانتشار شده اند وعلیه من پرونده سازی شده است که کتابهای دیگرم را ممنوع کنند.یک دادگاه دربنگلادش به خاطرنوشته هایم من را به یک سال زندان محکوم کرد.درسالهای جاری حکومت همه چهارکتاب خاطرات من را ممنوع کرده است.

چیزی که من درخاطراتم نوشته ام فقط داستان زندگی من نیست،بلکه همان داستانی است که هزاران زن در باره آن می دانند، که چگونه زنان درجامعه پدرسالار زندگی می کنند که با صدها سنتش اجازه میدهد که زنان در عذاب باشند.

به عقب به روزهای دوران کودکی ام نگاه کرده ام وزندگی یک دختربچه بودن را توصیف کرده ام ،گفته ام که چگونه من را بزرگ کردند وتوضیح داده ام که چه امتیازهایی داشتم که بسیاری ازدیگران نداشتند. توانستم که تحصیل کنم ویک پزشک شوم چیزی که هزاران دخترحتی نمی توانند خوابش را ببینند. می خواستم نشان دهم کجا و چگونه رشد کردم و چی باعث شد که من متفاوت فکر وعمل کنم . این اهمیت دارد که  زنان را به طغیان علیه سیستم ظالمانه ای که من تحت آن رشد کردم وهنوز برای آنها ادامه دارد تشویق کرد.من به آنها حقیقت راگفتم.من تمام چیزهایی که درزندگیم اتفاق افتاد رابیان کردم.طغیان علیه تجاوزو یا قصد تجاوز از طرف اعضای مذکر خانواده کسی، تابو است.دخترها سکوت می کنند زیرا آنها بد جوری احساس شرم می کنند. ولی من سکوت نکردم و گوش ندادم که مردم در باره من و یا خانواده ام چی گفتند. من این را خوب می دانم که بسیاری از زنها احساس می کنند که همچنان داستان آنهارا هم بازگو میکنم.ما قربانیان باید با صدای بلند فریاد بکشیم ،ما محتاجیم که صدایمان شنیده شود. باید با صدای بلند اعتراض کنیم وآزادی و حقوقمان را درخواست کنیم. ما باید زنجیرها ودستبندها وتهدیدها وکتک خوردن هایمان را قبول نکنیم وآنها را پس بزنیم.

آگر زنان برای جلوگیری از تحت ستم بودنشان توسط سیستم شرم آور پدرسالار و ظالمانه مذهبی مبارزه نکنند ، پس شرم بر زنان!  شرم بر ما برای اعتراض نکردنمان، برای مبارزه نکردنمان، برای اجازه دادنمان به ادامه سیستمی که بربچه هایمان  و همانطور بر نوه هایمان اثرمی گذارد وبرخورد می کند. داستان زندگی من داستانی نادرنیست.  تجاربم بد بختانه با میلیون ها نفر از کسانی که شبیه من عذاب کشیده اند تقسیم شده است. برای خودم  وبرای دیگرانی هم که نتوانستند از زندگی ثمربخشی که قادرند و مطمئنا بیش ازآن لیاقتش را دارند لذت ببرند گریه کردم. ما زنان بیش از این نباید در تنهایی بمانیم، و آرام در تنهایی گریه کنیم. من دیگر در تنهایی به خاطر چیزی که از آن عذاب کشیده ام و از کشورم به بیرون پرت شده ام گریه نمی کنم.بجای قادر بودن به زندگی در محیطی  که در آن به دنیا آمدم و رشد کردم به من بدیل زندگی کردن در غرب را دادند جایی که من مجبورم احساس کنم که یک خارجی هستم.من، به گفته های دیگر،در  کشور خودم و  اینجا در غرب جایی که هم اکنون زندگی میکنم یک غریبه هستم.

کجا میتوانم بروم؟ هیچ جا.تبعید، برای من یک ایستگاه اتوبوس است که منتظر اتوبوس هستم تا به خانه برگردم.10سال در تبعید زندگی کرده ام.من هنوز احساس نمیکنم که هیچ خانه ای، خانه من وهیچ کشوری کشورمن است.  احساسم نا امید است و بی کمک.بعضی مواقع از خودم سوال میکنم این درست است،حقیقتا من خانه ای ندارم؟

در حقیقت این درست نیست البته که من خانه ای دارم. خانه من عشق است،عشقی که از طرف زنان درتمام دنیا به من میرسد.این است خانه من،غشقی که از طرف آدم های عاقل ومنطقی،متفکرین آزاده، سکولارها وانسان دوستان، محبت وعشقی که شما به من دارید، این است خانه من.

من ازآن چیزی که نوشته ام وکرده ام پشیمان نیستم.هراتفاقی ممکن است بیاید،من به مبارزه ام علیه افراط گرا،بنیاد گرا، او قبلا به عنوان پناهنده در سوئد زندگی کرده است علیه نیروهای بی تحمل وبدون مصالحه تا مرگ ادامه می دهم.

امروز،که من صحبت میکنم،میدانم که بسیاری کشته شده اند،امروز،که من صحبت میکنم،بسیاری اززنان کتک خورده اند،به آنها تجاوز شده وبه قتل رسیده اند.امروز میدانم که از کودکان زیادی به خاطرنفرت وبی تحملی سوءاستفاده شده است. روبرو شدن وبرخورد این است که امروزبه مردم دنیا در باره تحمل وشکیبایی وبیخشونتی آموزش داد. چلنجی، که دنیا را قابل زیستن کرد. تولرانس مفهومی است که حقوق انسانی همه وآزادی های بنیادی همه را به رسمیت می شناسد. مردم طبیعتا گوناگون هستند وفقط تحمل وشکیبایی است که باعث زنده ماندن این گوناگونی خواهد شد.






--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي برايتان ارسال شده است.
 آدرس براي ارسال نامه:

persiskiknigi@googlegroups.com

براي قطع اشتراك :
 persiskiknigi-unsubscribe@googlegroups.com
توجه:
بعضي از نامه هاي گروه ممكن است به قسمت
spam
در
اي ميل شما (بطور اشتباه)وارد شوند
لطفا روزانه قسمت
spam
را هم چك كنيد
وگزينه هاي مذكور را مطالعه كرده ودكمه
not spam
را فشار دهيد

For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/persiskiknigi?hl=en

برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
(forward)
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.

آدرس وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com
آدرس خبر خوان وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com/feeds/posts/default
آدرس خبرخوان مطالب جالب ديگر تارنماها:
http://www.google.com/reader/shared/05346929471109762493
براي عضويت در گروه ما مي توانيد به اين آدرس نامه دهيد:
persiskiknigi-subscribe@googlegroups.com
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ