به گروه اینترنتی جذاب و پر از اطلاعات و کتابهای جالب کتابهای رایگان فارسی خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

کتابهای رایگان پارسی Fwd: لجام گسيختگی ادب پارسی در دوران جنبش مشروطه + درباره باغ قلهک + جولان گوسفندان در زیگورات چغازنبیل



---------- Forwarded message ----------
From: محمود فاضلی بیرجندی


 

  گفت و گویی با همايون کاتوزيان

 لجام گسيختگی ادب پارسی در دوران جنبش مشروطه


فردا :  آقای کاتوزيان،‌ در سخنرانی تان در دانشگاه لايدن در مورد آزادی و لجام گسيختگی در دوران مشروطيت صحبت کرديد و توی چارچوب بررسی ادبيات و تجدد در ايران. آيا  مقصودتان از اين لجام گسيختگی اين است که مثلا در دوره مشروطه آن هرج و مرجی که در يک زمانی ايجاد شد اثر گذاشت روی قلم شاعران و کسانی که از طريق شعر در روزنامه هم می نوشتند و بعد بر آن اساس به جای اين که مثلا  انتقادات شان را به حالت های معتدل مطرح  کنند گاهی وقتها تا مرز مثلا فحاشی هم می کشاندند؟

 
اين لجام گسيختگی ادبی اصلا جزيی از کل انقلاب بود و بعد از آن جزيی از هرج و مرجی که بعد از انقلاب ايجاد شد. به يک معنی سابقه تاريخی داشت منتها شکل مدرنش بود. يعنی مساله اين بود که در تاريخ ايران وقتی  نوعی انقلاب می شد و دولت استبدادی سقوط می کرد جايش نه آزادی می آمد و نه دموکراسی. و هرج و مرج می شد. هرج و مرج يک نوع استبداد تقسيم شده بين افراد است. يعنی به جای اين که يک نفر مستبد وجود داشته باشد هزارتا يا دو هزارتا و يا ۱۰۰ هزارتا وجود داشت. هر کدام هر کاری که دلش بخواهد می کند. يک نوع استبداد است منتها استبداد تقسيم شده. ديگر مرکزيت ندارد و در نتيجه بدترهم هست. اين است که به همين ترتيب در انقلاب مشروطه انقلاب که انقلاب است و نوعی لجام گسيختگی جزيی از انقلاب است. بعد هم بعد از اين که انقلاب مشروطه پيروز شد در ايران با اينکه قانون اساسی نوشته شده بود و نسبت به گذشته يک اتفاق جديد و مدرنی افتاده بود با اين وضع کسی به آن توجه نداشت. رفتند به سنت های خودشان. سنت هرج و مرج بود بعد از سقوط استبداد. اين بود که هرج و مرج در همه وجود جامعه تجلی می کرد و حتی داخل مجلس. چهار وکيل مجلس نمی توانستند با هم به توافق برسند. يا مثلا در روزنامه ها هرچه دلشان می خواست به شاه و وزير و وکيل و همديگر می گفتند.
 

چون مبحث در مورد شعر بود يک نمونه هايی از شعرهايی که در آن دروه سروده می شد:‌ عارف قزوينی، فرخی يزدی، ملک الشعرای بهار و اديب الممالک فراهانی،‌ ايرج ميرزا و اينها يک نمونه هايی بدهيد که نوع ادبيات آن موقع چگونه بود و چگونه به مسايل روز می پرداخت.
 

بله. اين نوع لجام گسيختگی که صحبتش هست هم در نظم و هم در نثر و شعر پيدا شد. يک مقدار از کارهای دهخدا مثلا در ستون چرند پرند که بسيار موثر بود و  نثرش جديد بود و خيلی در سطح بالا و همچنين محتوای طنزش ولی طنزش گاهی فوق العاده گزنده بود. مثلا خيلی راحت اينها به مادر محمدعلی شاه فحش می دادند. نه فقط دهخدا ديگران هم می کردند. به خود محمدعلی شاه می گفتند پسر ام الخاقان. ام الخاقان لقب مادرش بود. پسر ام الخاقان که می گفتند يعنی پسر پدرش نيست
مادرش از يک کسی ديگر اين پسر را دارد! اين مثلا در  نمونه نثر بود. در شعر خيلی زياد. همه اش البته حالت لجام

گسختگی نداشت. يا اگر داشت همه اش هجو و فحاشی و بدگويی و تندزبانی نبود. ولی مقدار زيادی اش بود. مثلا   

عشقی برخوردی کرده بودد با وحيد دستگردی.

عشقی خطاب به او می گويد: «ای وحيد دستگردی شيخ گنديده دهن/ ای که ناميدی همی گند دهانت را سخن/ بر سرت عمامه چون آلوده با گه، سنده یی رو در آئينه نگر، باور نداری گر زمن.» حالا تازه البته آخرهای شعر به خواهر و مادر هم می کشد. همين شعر و قابل تکرار نيست در محافل مودب مثل شما. ولی جاهای ديگر هم در شعرهای سياسی... اين هم به يک معنی سياسی بود برای اينکه اينها در دو جبهه مختلف بودند.  .
 

اين شعرها که در اين حد پرده درانه است تا چه حد واکنش بود به شرايط موجود و تا چه حد بر ميزان تقابل ها می افزود؟ يعنی اين قدرت را داشت که حتی اوضاع را پيچيده تر کند و تنش ها را زياد تر کند يا فقط بازتاب شرايط سياسی روز بود؟
 

اين يک جزيی از شرايط موجود بود. چنانکه گفتم اشکال ديگرش آن اشکال هرج و مرج در همه وجوه جامعه ديده می شد از جمله مثلا قيام ايلات و عشاير و ولايات و غيره. آنها هم جزوش بود. يا مثلا فرض کنيد همين وضع آشوبگرانه که داخل مجلس وجود داشت. يا روزنامه ها و اينها. اين جزيی از آن بود و در عين حال البته تنش را زياد تر می کرد و در عين حال يک نوع حالت بی حسی هم ايجاد کرده بود. يعنی شما مثل هر مورد ديگری شبيه اين وقتی يک چيز قبيحی يا حتی شکنجه  زياد تکرار شود يک مقدار حالت دافعه ايجاد می کند و شدت تاثيرش کمتر می شود. وقتی عادت شد بگويی خواهر و مادر و اين حرفها يک نوع حالت طبيعی پيدا می کند.
 

چرا اين مسايل را در چارچوب تجدد و ادبيات ايران داريم بررسی می کنيم؟ ارتباط اين دو با هم چگونه است؟ آيا مثلا در همان انقلاب های قبل از مشروطه که به آن فتنه و بلوا و اينها می گفتند آيا در آن دوران مثلا نوع ادبياتی که کاربرد داشت و يا شعرهايی که سروده می شد با اين دوره فرق دارد که در چارچوب تجدد شما بررسی اش می کنيد؟
 

دوره تجدد در انقلاب مشروطه و پس از آن به دوره ای رسيديم که ادبيات حالت نخبگی اش را از دست داده. يعنی ديگر ادبيات فقط در انحصار نخبگان و دربار و اينها نيست. تفاوتش اين است. يعنی ادبيات آمد در روزنامه. امروز شاعر شعر را می گفت مثلا فرض کنيد اشرف الدين قزوينی يا گيلانی و فردا در روزنامه اش نسيم شمال چاپ می کرد. دهخدا در صور اسرافيل ستونش را می نوشت يا همه آنهای ديگر. عشقی در روزنامه خودش قرن بيستم يا روزنامه های ديگر شعرش را چاپ می کرد. وجه جديدش اين بود. وگرنه ما هجو و هزل و فحاشی و غيره در تاريخ ادبی ايران کم نداريم. شاعران بزرگی مثل  انوری ابيوردی يا سوزنی سمرقندی که در آن حد نيست يا شاعری مثل خاقانی شروانی. يا معروف ترين شان عبيد زاکانی. در قرن نوزدهم يغمای جندقی و قاآنی شيرازی. اينها از اين شعرها زياد داشتند. منتها شعرها محفلی  و خصوصی بود و در انحصار يک جامعه نخبگان بود و غالبا هم انگيزه هايش فرق می کرد. انگيزه اجتماعی نداشت. يک شاعری با شاعر ديگر بد بود و بر می داشت به زن و بچه اش بد می گفت. يا اينکه پادشاهی شاعری را تير می کرد که شعر بگويد و فحش بدهد به پادشاه ديگری که با  او طرف بود. به اين شکل بود نه به اين شکل که مضمون شعر و ادب اجتماعی باشد  به معنی گسترده کلمه و هر روز هم بازتاب پيدا کند در سطحی وسيع.
 

پس روزنامه ها ادبيات را اجتماعی کردند. آيا می شود يک مقايسه ای کرد با اينترنت که الان درست شده؟ چون شما مثال می زنيد که امروز شعر می گفتند و فردا يا روز بعدش دوره مشروطه می آمد در روزنامه ها. الان آنا می شود اين کار را کرد. آيا اين مقايسه بجاست که در ابعاد ديگری با آمدن اينترنت بشود به آن پرداخت؟


بله. شباهتی وجود دارد. همانطور که گفتيد با ابعاد ديگر. يعنی قبل از مشروطه چنانکه گفتيم شعر و ادب و اينها محفلی و درباری بود و منحصر به جامعه ادبا  و نخبگان وغيره. ولی با مشروطه و حوادث بعدش به خصوس شعر و البته آثار ادبی ديگر هم گسترش زيادی پيدا کرد و هم بازتابش فوری بود و يک رابطه مستقيم برقرار شد بين شعرا و نويسندگان متجدد و مدرن از سويی و روزنامه و نشريه و اين حرفها که محمل انتشار آثار اينها شده بود. به آن معنی به نسبت با هم شبيه اند اگرچه ابعادشان با هم خيلی فرق دارد.

===============================================

 

درباره باغ قلهک  

 

در دوره انقلاب مشروطه و درپی به توپ بستن مجلس توسط «لیاخوف» روسی، از آنجا که دولت انگلیس مخالف سیاست‌های روسیه در ایران بود، به آزادی‌خواهانی که از مجلس جان سالم به در بردند، مثل دهخدا، تقی‌زاد و معاضدالملک پناه داد. شمار زیادی از روحانیان و بازاریان و مردم دیگر در باغ قلهک بست نشسته و درخواست کردند تا سفیر انگلیس به آنها امان دهد و در حمایت از آنان و تحقق خواسته‌هایشان اقدام کند. این جمعیت تعدادشان تا حدود چهارده هزارنفر نیز روایت شده است که عمدتاً اهل بازار بوده و باغ سفارت را پرکردند.

از دیگر ارتباطات این باغ با پیشینه تاریخی ایران، حضور سفیر و عوامل سفارت انگلیس در ماه‌های گرم سال در این باغ سبز و خرم و به رسمیت شناختن حکومت و ولیعهد ایران بود. دولت ایران در این سال‌های تاریک، قدرت، سلطه‌ای بر دو قریه قلهک و زرگنده نداشت و در باغ دو سفارتخانه، نبض سیاست ایران، البته در فصل تابستان، می‌تپید و هیچ اقدامی در ایران نبود که بدون جلب موافقت و هماهنگی ساکنان این دو محل ییلاقی به سرانجام برسد.

در ضلع شمالی این باغ، موسسه ایران‌شناسی بریتانیا و مرکز فرهنگی و آموزشی بریتانیا واقع است. موسسه ایران‌شناسی بریتانیا در ایام مختلف و به دفعات، با برپایی جلسات گوناگون و نشر مطالب مختلف سعی در بازشناسی ایران و فرهنگ بومی ایرانیان کرده است.

در جنوب این باغ و ضلع شمالی خیابان دولت نیز گورستان باغ قلهک با دربی چوبی و قدیمی و وسعتی چند هزار متری خودنمایی می‌کند. گورستان قدیمی این باغ در بین اهالی محل با نام «گورستان دولت» نیز معروف است.

از سردر گورستان و از روی صلیب‌های نصب شده بر روی قبور و نیز تواریخی که روی سنگ‌ها منقوش شده چنین به نظر می‌رسد که این گورستان صرفاً به اجساد سربازان انگلیسی در ایران، در جریان سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ میلادی ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۷ هـ.ش(جنگ جهانی اول)، همچنین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴ هـ.ش(جنگ جهانی دوم) اختصاص دارد.

 

اما این گورستان، سال‌ها پیش از سال ۱۲۹۳ هـ .ش، در محوطه روبروی کلیسای سفارت انگلیس و در حقیقت نمازخانه سفارت احداث شده و اجساد عده‌ای از انگلیسی‌ها در آن دفن شده‌است. برخی دیگر از دفن شدگان این گورستان، افسران و نظامیان انگلیسی هستند که در جبهه‌های جنگ با مسلمانان ترک عثمانی، در جریان جنگ اول جهانی کشته شدند و اجساد آنان به گورستان قلهک حمل و در آنجا دفن شده است.

 

  با سپاس از م.ع. فیروزآبادی

=====================================================

 

جولان گوسفندان در زیگورات چغازنبیل

 

آفتاب: گردشگرانی که از بنای تاریخی و به ثبت رسیده در آثار جهانی چغازنبیل دیدن می‌کنند از شدت بوی کود مزارع نیشکر در نزدیکی این بنا به ستوه می‌آیند. این در حالی است که رد کودهای حیوانی در این محوطه نیز نشانی از عبور گله‌های گوسفند در این محوطه تاریخی است.
نیایشگاه چغازنبیل در سال‌های حدود
۱۲۵۰ پیش از میلاد، توسط پادشاه بزرگ ایلام باستان برای ستایش ایزد اینشوشیناک، الهه نگهبان شهر شوش، ساخته و در حمله سپاه خون‌ریز آشور بانیپال به همراه تمدن ایلامی ویران شد.
به گزارش شوشان؛ در سال‌های متمادی این بنا در زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود تا اینکه به دست رومن گیرشمن فرانسوی در زمان پهلوی دوم از آن خاکبرداری شد. پس از گذشت حدود
۵۰ سال از این کشف، عوامل فرساینده طبیعی و بی دفاع گذاشتن این بنا در برابر آنها، آسیب‌های فراوانی را به این بنای خشتی و گلی وارد کرده به نحوی که باقیمانده طبقات بالایی آن را نیز دچار فرسایش شدید کرده‌است.
معبد چغازنبیل در محاصره سه کارخانه میان آب، کارون و هفت تپه قرار دارد اما این کارخانه‌ها و مزارع با مجموعه چغازنبیل فاصله دارند و در حریم بصری آن قرار نگرفته‌اند اما این حریم در محاصره زمین‌هایی است که متعلق به منابع طبیعی است.
مشاهدات خبرنگار ماحاکی است بوی بد ناشی از کود مرغی عاملی است که باعث آزردن گردشگران این مجموعه می‌شود هر چند که دوستداران میراث فرهنگی در خوزستان عنوان می‌کنند این بو به ندرت به مشام می‌رسد اما نگهبانان مجموعه آن را عادی قلمداد می‌کنند.
 اما مسئله مهم دیگر در هنگام بازدید از محوطه حضور احشام در محوطه چغازنبیل و کود حیوانی موجود در مجموعه است.
 از دیگر مشکلات موجود در این پایگاه جای رد موتور و خودروهای سواری در نزدیکی این معبد است و در دسترس بودن تصفیه خانه معبد برای گردشگران است بدون آنکه کسی به آنها گوشزد کند که نباید داخل رفته و آجرهای آن را از دیوار خارج کرد.

با این حال نگهبانان معبد هر از گاهی اگر متوجه این موضوع شوند خود را با موتور به آنها رسانده و از این اقدام جلوگیری می‌کنند. 

 



--
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي ارسال شده است.
آدرس ارسال نامه:
persianebooks@googlegroups.com
برای قطع اشتراك :
persianebooks+unsubscribe@googlegroups.com
 
مطالب وكتابهاي مروج خشونت وتجزیه طلبی و تروریسم ،ضد دولتي وضدديني و کتب قابل خرید دربازاررسمی ایران و کتب چاپ خارج(مشمول کپی رایت) براي اين گروه ارسال نخواهد شد.
لطفا موقع ارسال نامه به گروه حتما این موارد را درنظر بگیرید و لطفا موضوع نامه را نيزبه طور كامل ذكر كنيد
و از نوشتن به رسم الخط فینگلیش پرهیز کنید.
http://groups.google.com/group/persianebooks?hl=en
 
برای کمک به ارتقاء فرهنگ کتابخوانی، نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستیدواز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.
وبلاگ ما:
http://persianbooks2.blogspot.com
خبر خوان وبلاگ:
http://feeds.feedburner.com/ketabxaneh
آدرس خبرخوان مطالب جالب ديگر تارنماها:
http://feeds.feedburner.com/KetabdarsShared
برای یافتن شرایط عمومی وپرسش و پاسخ ها از این آدرس استفاده کنید:
http://book-faqs.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ