با سلام
کتاب «فاجعهی خاموش» اثر «پروین بختیارنژاد» پیوست است
با احترام
From: باقر کتابدار <farsibooks@gmail.com>
To: persianebooks <persianebooks@googlegroups.com>
Sent: Sunday, 16 September 2012, 15:37
Subject: خبرنامه کتابهای رایگان پارسی Fwd: (قتل های ناموسی)
---------- Forwarded message ----------
From: alireza
From: alireza
چند خطی از کتاب فاجعه خاموش (قتل های ناموسی) به قلم پروین بختیار نژاد
* شیدا زن شانزده ساله مریوانی که یک کودک دو ساله نیز داشت، در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
* مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از بیست و نه سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
* خانوادهای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
* سعیده دختر چهارده ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
* دلبر خسروی، دختر هفده سالهای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
* مردی چهل و شش سالهای همسر صیغهای و نوجوانش را که پانزده سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرفزدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
* در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر پانزده سالهاش را به دلیل اینکه فکر میکرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
* باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند هفت سالهاش را برید.
* زهرا دختر هفت ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدریاش میرود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار میگیرد. پدر به زهرای هفت ساله شک میکند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز داییاش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته میشود.
***
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر هفت ساله، خواهر هفده ساله و زن پانزده ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟
***
غيرت يعني : نگذاری زن مورد علاقه ات هرگز احساس تنهايي و بي پناهي كند.
* شیدا زن شانزده ساله مریوانی که یک کودک دو ساله نیز داشت، در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
* مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از بیست و نه سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
* خانوادهای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
* سعیده دختر چهارده ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
* دلبر خسروی، دختر هفده سالهای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
* مردی چهل و شش سالهای همسر صیغهای و نوجوانش را که پانزده سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرفزدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
* در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر پانزده سالهاش را به دلیل اینکه فکر میکرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
* باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند هفت سالهاش را برید.
* زهرا دختر هفت ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدریاش میرود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار میگیرد. پدر به زهرای هفت ساله شک میکند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز داییاش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته میشود.
***
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر هفت ساله، خواهر هفده ساله و زن پانزده ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم .. هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟
***
غيرت يعني : نگذاری زن مورد علاقه ات هرگز احساس تنهايي و بي پناهي كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر