به گروه اینترنتی جذاب و پر از اطلاعات و کتابهای جالب کتابهای رایگان فارسی خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

خبرنامه کتابهای رایگان پارسی Fwd: ريشه‌هاي رواني تحقير

 
 


به قلم عباس عبدی

برای انتشار در هفته نامه آسمان 9-2-1391

ريشه‌هاي رواني تحقير
طي يك ماه گذشته چند اتفاق در ايران رخ داده، كه از جهات متعدد لازم است كه نقد شوند. اولين مورد، انتشار خبر ممنوعيت ورود افغاني‌ها به پارك صفه اصفهان در روز سيزده به‌در بود كه بلافاصله پس از انتشار این خبر، با انعكاس رسانه‌اي مواجه، و خبر از سايت منتشر كننده حذف شد. در ادامه نيز چند روز پيش موردمشابهي در نوشهر و اکنون در مازندران گزارش شده، كه بخشدار آن‌جا حضور افغان‌ها را در مركز اين شهر ممنوع كرده است. ولي اتفاق پر سروصداتر مربوط به سفر رييس دولت به جزيره ابوموسي و واكنشي كه كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس نشان داده بودند، است كه اين‌بار خون غيور مردان و شيرزنان!! اين كشور چنان به جوش آمده كه عنان و اختيار از دست دادند و زبان به تحقير هرچه شيخ نشين و عرب است گشودند و به‌يادشان آمد كه خودشان پيشينه چندهزارساله‌اي دارند و ديگران فاقد پيشينه چند هزار ساعته‌اند! و مطالعه هيچ متني چندش آور تر از خواندن اين رجزخواني هاي تحقيرآميز نبود و جالب اين بود كه كساني كه پرچمدار اين معركه شده و خودرا پهلوان اين ميدان نبرد و مدافع ايران و ايراني‌گري دانستند، كه هيچ تناسبي ميان ادعاي آنان و رفتارشان نبود. پرسش اين است كه چرا چنين رفتاري رخ مي‌دهد و چه كساني مرتكب آن مي‌شوند؟ اين پرسش در جوامع ديگر هم مطرح بوده است. به‌طور مشخص در ايالات‌متحده‌آمريكا و نيزاروپا گرايش‌هاي شديد نژادپرستانه ديده مي‌شود. مطالعاتی كه براي فهم رفتارهای نژادپرستانه عليه سياهپوستان انجام شد، نشان داد كه روحيه نژادپرستي و تحقير سياهان بيش از آن‌كه ميان طبقات متوسط و بالاي جامعه باشد، در ميان طبقات فرودست و پايين ديده مي‌شود. طبقاتي كه خودشان به نوعي از سوي نظام اجتماعي تحقير شده بودند و چون به هر دليلي نمي‌توانستند با اين تحقيرشدگي مبارزه كنند و جايگاه شايسته‌اي در نظام اجتماعي پيدا كنند به ناچار شيوه‌هاي ديگري را تجربه مي‌كردند و دم‌دست ترين شيوه پيدا كردن يا تعريف كردن گروهي ديگر از افراد جامعه به‌عنوان گروه فرودست‌تر از خویش بود كه با تحقير آنان بتوانند تحقيرشدگي خودرا جبران و حس رضايتمندي و سرخوشي پيدا كنند. اين مساله در رفتارهاي مديريتي نيز ديده مي‌شود. افرادي كه از سوي مديران ارشدشان تحقير مي‌شوند، همين رفتار را با زيردستان خود انجام مي‌دهند. ولي مدير ارشد چرا زيردستان خود را تحقير مي‌كند؟ پاسخ در فقدان اعتماد به نفس به خويش است و اين‌كه جايگاه رفيعي را كه براي خود تعريف كرده جز با تحقير ديگران نمي‌تواند آن را مرتفع جلوه دهد. اين اتفاق در جامعه امروز فرانسه هم ديده مي‌شود. انتخابات اخير فرانسه ميداني بود براي فهم اين رويداد. طرفداران مارين لوپن كه به نوعي افراطي‌هاي دست راستي و ضدمهاجران هستند رای قابل توجهی کسب کردند، ولي اين بدان معنا نيست كه اين افراد در دور دوم انتخابات ميان يك راست‌گرای میانه (ساركوزي) و چپگراي سوسياليست (اورلاند) به ساركوزي راي دهند. اين امر نشان مي‌دهد كه گرايش‌هاي ضد بيگانه موضوعي فراتر از گرايش اقتصادي و چپ و راست است، و افرادي جذب آن مي‌شوند كه به نوعي در جامعه خود نيز در مراتب پايين اجتماعي قرارگرفته‌اند و از طريق ضديت با مهاجران، سياهپوستان، غير اروپايي‌ها و مسلمانان مي‌كوشند براي خود كسب هويت كنند.
بنابراين چنين برخوردهايي در جامعه بيشتر از ناحيه كساني صورت مي‌گيرد كه به نوعي در درون خود احساس حقارت و تحقيرشدگي مي‌كنند. كساني كه در برابر غرب احساس كوچكي و حقارت مي‌كنند (علي‌رغم شعارهاي پرطمطراقي كه علیه غرب مي‌دهند و مي‌كوشند اين تحقير رادر پس اين شعارها بپوشانند) وقتي كه به افغان‌ها و اعراب و ساير مليت‌هاي منطقه مي‌رسند، با تحقير و ناديده‌گرفتن آنان مي‌كوشند كه خود را از فشار تحقيري كه در درون خود حس مي‌كنند، رها نمايند. انسان تحقير شده يا حقير به خود اجازه مي‌دهد كه مليت‌هاي ديگر را خوار و حقير معرفي كند. انسان كم هوش و بي استعداد است كه به واسطه كم هوشي خود مدعي مي‌شود كه ايرانيان هوشمندترين انسان‌هاي روي كره زمين هستند، والا انسان فرهيخته و باهوش به‌خوبي مي‌داند كه اين ادعا دروغي بيش نيست. دروغي كه از روي پخمگي و براي پوشاندن حقارت درون گوينده گفته مي‌شود. وقتي كه كساني سابقه 2500 ساله كشورداري را به رخ ديگران بكشند و بگويند كه آنان سابقه كمتر از 30 ساله دارند، روشن است كه در صدد پوشاندن حس حقارتي هستند كه در گذشته از شكست در برابر آنان تجربه كرده‌اند. اين موضوع براي اعراب منطقه هم صادق است. آنان كه سال‌ها در برابر چند میلیون اسراييلی حس تحقيرشدگي را تجربه كرده‌اند، در صددند تا با چنگ‌زدن به خاكي يا جنگي (مثل صدام حسين) خودرا بازسازي كنند. كساني كه براي خلاص‌شدن از شر ديكتاتورهايشان به دامن ايالات متحده و ناتو پناه برده‌اند، چاره اي ندارند كه براي جبران اين حقارت در پي تحقير ديگران باشند.
مساله مهمي كه در اين ميان نبايد ناديده گرفته شود، فقدان حساسيت اجتماعي نسبت به نگاه‌هاي تبعيض و تحقيرآميز عليه ديگران در جامعه ماست. براي مثال اگر اقدامي كه برخي از مسوولين در خصوص ايجاد محدوديت براي افغاني‌ها انجام دادند، در يك كشور پيشرفته انجام مي‌دادند، بلافاصله با واكنش تند افراد و نهادهاي مدني و حتي اعتراضات خياباني مواجه مي‌شدند و مسوول خاطي مجبور مي‌شد كه عذرخواهي كند و استعفا دهد. درحالي كه در ايران چنين واكنشي را نمي‌بينيم و در بهترين حالت هم ممكن است تصميم مذكور غیررسمی (و نه حتی لزوما به‌صورت عملي) پس گرفته شود. نكته جالب‌تر اين‌كه اگر در كشورهاي ديگر برخورد مشابهي با ايرانيان شود، صداي اعتراض ما بلند خواهدشد (به‌حق هم هست). ولي توجه نمي‌شود كه اگر چنين رفتارها يا گفتارهايي مذموم و ناپسند است، چرا به خود حق مي‌دهيم كه آن را درباره ديگران انجام دهيم؟! اگر امروز يا در گذشته به‌حق يا ناحق برسر بخش‌‌هايي از مناطق سرزميني با كشورهاي همسايه مناقشه داريم، اين امر مجوزي را براي تحقير و توهين به آنان در اختيار ما نمي‌گذارد. نه‌تنها اختلاف كه جنگ هم چنين مجوزي را نمي‌دهد. هرچند در هنگامه جنگ رجزخواني و اميد دادن به پيروزي و كوچك معرفي كردن دشمن در ميدان مبارزه امر مرسومي است، ولي تحقير يك ملت عوارض سويي دارد. يكي از دلايل بروز جنگ دوم جهاني (كه در واقع مهم‌ترين دليل آن گفته شده است) تحميل قرارداد تحقيرآميز پاريس به آلمان بوده كه آتش نازيسم و هيتلر از زير خاكستر اين تحقير بيرون آمد، و كل اروپا و جهان را سوزاند. وقتي كه برخي از فيلم‌هاي اكشن و نسبتا سطحي ايراني را مي‌بينيم كه درصددند اتفاقات جنگ تحمیلی را بازسازي كنند، تصويري از سربازان و ارتش عراق ارايه مي‌كنند كه گويي يك‌مشت افراد منگل و ابله وترسو آن‌طرف جبهه بوده‌اند و در اين‌سوي خط همه افراد شجاع زيرك و قدرتمند بوده‌اند، و توجه نمي‌كنند كه خوب اگر چنين وضعي در جبهه‌‌ها حاكم بود، پس چرا اين جنگ 8 سال طول كشيد و در پايان هم به آن‌شكل تمام شد؟ اگر همسايگان جنوبي ما تا اين حد حقير هستند كه عده‌اي مي‌گويند، پس چرا ته دلشان هواي آن‌جا را دارد و حسرت وضع آنان را مي خورند؟
به‌نظرم يكي از مظاهر زشت فرهنگي كه بايد با آن مبارزه جدي كرد، نقد همين نگاه خود بزرگ‌بيني ملي است. ولي اين مبارزه رويه ديگري هم دارد. كساني كه چنين فكر مي‌كنند در كنه وجود خود نوعي عدم اعتماد به نفس و به معناي ديگر حقارت را تجربه و حس مي‌كنند و تا وقتي كه اين حقارت و ضعف از وجودشان زايل نشود، به سختي مي‌توان نگاه غيرانساني آنان را نسبت به ديگران تصحيح كرد.
برای انتشار در هفته نامه آسمان 9-2-1391



--
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي ارسال شده است.
آدرس ارسال نامه:
persianebooks@googlegroups.com
برای قطع اشتراك :
persianebooks+unsubscribe@googlegroups.com
 
مطالب وكتابهاي مروج خشونت وتجزیه طلبی و تروریسم ،ضد دولتي وضدديني و کتب قابل خرید دربازاررسمی ایران و کتب چاپ خارج(مشمول کپی رایت) براي اين گروه ارسال نخواهد شد.
لطفا موقع ارسال نامه به گروه حتما این موارد را درنظر بگیرید و لطفا موضوع نامه را نيزبه طور كامل ذكر كنيد
و از نوشتن به رسم الخط فینگلیش پرهیز کنید.
http://groups.google.com/group/persianebooks?hl=en
 
برای کمک به ارتقاء فرهنگ کتابخوانی، نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستیدواز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.
وبلاگ ما:
http://persianbooks2.blogspot.com
خبر خوان وبلاگ:
http://feeds.feedburner.com/ketabxaneh
آدرس گزیده مطالب جالب ديگر تارنماها:
http://persianbooks-harfha.blogspot.com
برای یافتن شرایط عمومی وپرسش و پاسخ ها از این آدرس استفاده کنید:
http://book-faqs.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ