دكتر شريعتى در امت و امامت:
«مسئوليت امام، ايجاد يك انقلاب شيعى است.. مسئوليت گستاخ بودن در برابر مصلحت ها، در برابر عوام و پسند عوام (مردم) و بر ذوق و ذائقه و انتخاب عوام (مردم) شلاق زدن... امام مسئول است كه مردم را براساس مكتب (شيعه) تغيير و پرورش دهد حتى عليرغم شماره ء آراء... او هرگز سرنوشت انقلاب را بدست لرزان دموكراسى نمى سپارد».
دريغا كه دكتر على شريعتى سال هاست كه در ميان ما نيست تا شاهد تحقق آرمان ها و انديشه هايش در جمهورى اسلامى باشد..................
در چنين بينشى آن كس كه «پيشوا» يا «امام» مى كارد ـ بى ترديد ـ خمينى يا استالين درو خواهد كرد.
علی ميرفطروس
From: ahmad darush <ahmaddarush@yahoo.com>
Date: 2008/7/22
Subject: {کتابهای رایگان فارسی} شريعتي
To: persiskiknigi@googlegroups.com
| با درود به همه ي دوستان چند روز پيش مطلبي در مورد شريعتي نوشتم كه بازخورد هاي متفاوتي داشت. يكي از دوستان تشكر كرده بود كه از ايشان سپاسگزارم.انگار در اين گروه همفكران و همدرداني هم پيدا ميشود. اما يكي ديگر از دوستان مطلبي نوشته بود كه مطلب مرا به اصطلاح خود ايشان نقد كرده بود اين نوشته ي من ابهام زدايي از نقد اين دوست گرامي است نخست اينكه بايد سپاسگزار باشم كه نقد كرده ايد زيرا بيان من براي اگاهي ورساندن مطالبم به امثال شما بود ورنه انها كه ميدانند ضرورتي براي گفتن ندارند. در نقد خويش نوشته ي مرا سياست بازي دانسته بوديد بايد عرض كنم كه خود من از سياست بازي بيزارم وتلاش من صرفا براي بيان حقيقت است واصراري براي باورندان سخنانم ندارم زيرا معتقدم كه هر كسي داراي شعور وانديشه است وداراي حق انتخاب انديشمندانه و ازاد. دوم اينكه شما نيز انقلاب را حداقل براي ابتدا داراي افكار وادبيات شريعتي دانسته ايد اما گفته ايد كه افكار شريعتي بعد از انقلاب مترود شد اين گفته ي صحيحي هرگز نميتواند باشد.زيرا بعد از انقلاب نيز شريعتي داراي بلندگوهاي خودش بود شايد منظورتان از مترود شدن بيان اينگونه گفته ها از مسولين نظام باشد.كه علي خامنه اي او را «خدمتگزار مسؤل وصادق اسلام و مبارز خود جوش و دردمند تاريخ ما» احمد خميني در يك مصاحبه با ستايش بينظير مدعي ميشود كه همه چيز انقلاب متعلق به شريعتي است وپدرش نقش چنداني ندارد. اما در مورد پايه ريز بودن افراد ديگر مانند مطهري و... اين را كاملا قبول دارم ولي مسبب اصلي شريعتي است.به دليل اينكه در حيطه فكري او انها را (اخوندها)در قانونگذاري شايسته ميدانست كه در ادامه ي اين نوشته ميبينيد. شما گفته ايد من به اسلام حمله كرده ام با قلمداد كردن مدينه به عنوان يك شهر بدوي نيمه وحشي در 1400سال پيش .بايد بگويم كه از لحاظ تمدني مدينه را بسختي ميتوان شهر حساب كرد ومردمي كه سنتهايشان زنده بگور كردن وغارت همديگر است و از اين طريق روزي ميگردانند چه هستند. وافتخارشان در تعداد قبيله شان وحتي مرده هاي قبايلشان و بعد اين وحشي گريها را بعد از فوت پيغمبر ديديم در حمله به ايران و خون ريزيهاي شديد در بين خودشان ، و همه سخنان اقاي بازر گان (ادبيات شريعتي و ارتجاع 1400 ساله)را به خاطر داريم كه بارها از سيماي رژيم پخش شده است در روزهاي اول انقلاب كه حكومت پيغمبر در مدينه را وحضرت علي در كوفه را اساس و الگوي انقلاب ناميد حكومتهايي كه برده داري وپامال شدن حقوق زنان و كشتارها وجنگهاي وسيع به نام الله كه بعد از انقلاب شاهد چنين كشتارهايي بوديم، از بارز ترين موضوعاتي بود كه در انها وجود داشت . شما گفته ايد چرا من از افكار مطهري استفاده كرده ام به خاطر اينكه نشان بدهم كه افكار شريعتي از نظر كسي كه به اسلام شناسي معروف است چگونه است. چه برسد به انهايي كه خردگرا هستند. شما گفته ايد من بدون منبع سخنان ازادي ستيز و خردستيز را بيان كرده ام من به شما منبع اين گفته هايم را مينويسم.و ضمنا شما شريعتي را ضد اخوند به قول شما طبقه ميدانيد كه من باز هم نشان ميدهم كه اين حرف درستي نيست. «جهل توده هاي عوام مقلد منحط و بنده واري كه رايشان را به يك سواري خوردن يا يك شكم ابگوشت به هر كه باني شود اهدا ميكند و تازه غير ازآرا اسير گوسفندي است...آرا راسها(الاغ ها و گاوها)...رهبري نميتواند خود زاده ي ارا عموم و تعيين شده پسند عموم و برامده از متن توده ي منحط باشد...امامت هدفش را بر اساس حقيقت انتخاب ميكند.كدام حقيقت؟حقيقتي كه ايدؤلوژي و مكتب(اسلام) نشان داده است.»(امت و امامت...ص 504و604و609و619و620و624و627)
«به اصل رهبري چنان ايمان دارم كه اين عقيده ي ظاهرا افراطي شيعه رابشدت قبول دارم كه قبول و ارزش همه ي عقايد واعمال ديني منوط به اصل ولايت است.»(اسلام شناسي ج1ص86م.آ+حسين وارث ادم-99-م. آ19) ايا اين گفته ها خطاب قرار دادن مردم به عنوان راس ها(الاغ ها وگاوها) جز به معني ضد ازادي وخرد ستيزي است. و در مورد اينكه گفتيد شريعتي غير اخوند بود يا مخالف طبقه سازي اين نيز سخن درستي نميباشد
«اختلاف من با او(اخوند سنتي)اختلاف پدر وپسري است در داخل يك خانواده...بنابراين كماكان انتقاد و پيشنهادميكنم.اما در برابر بيگانه يعني:«غير اسلاميها:غير مذهبي ها :كافر ها و كمونيستها»تسليم محض انها(ملاها)هستم...من در طول اين مدتي كه ميتوانستم-در هر سطحي-چه در اروپا و چه در اينجا ،كاركنم،حرف بزنم و خدمتي انجام دهم،هميشه قويترين،مومنانه ترين و متعصبانه ترين دفاع را از روحانيت راستين و مترقي كرده ام،نگاهباني و جانبداري از اين جامعه ي علمي(حوزه ي علميه قم) وظيفه ي هر مسلمان مومن است...بزرگترين پايگاهي كه ميتوان اميدوار بودكه توده هاي ما را اگاه كند،«اسلام راستين» را به انان ارائه دهد و در احيا روح اسلام عامل نيرومند و مقتدري باشدهمين پايگاه«طلبه»و «حوزه»و حجره هاي تنگ و تاريك است.تذكر اين مطلب نه به خاطر مصلحت است چرا كه خدا و خلق ميدانند كه تاكنون دروغي را به خاطر«مصلحت نگفته بودم،نگفته ام و نخواهم گفت»(اسلام شناسي-ج2-ص14و15-م.ا18+قاسطين،مارقين،ناكسين-ص372و374م.آ29). و ايا اين چيزي غير از تاييد اخوند است و شما گفته بوديد كه كساني كه دين را ميان مردم برده اند چقدر مغضوب دين ستيزانند. و اين جمله را به اين عنوان گفته بوديد كه من خواهان جدايي دين وسياست هستم. هرگز اين چنين نيست دين رابطه ي قلبي انسان با خداي خويش است و هرگز ربطي به سياست ندارد من از انهايي بيزارم كه دين را مايه و بهانه اي براي چاپيدن وتحميق مردم و از بين بردن شخصيت انها قرار ميدهند وانها را بنده يا الاغ يا گوسپند مينامند. وامروز نيز كه ما شاهد به قول شما بودن دين در ميان مردم هستيم مشاهده ميكنيم كه جامعه ي ما تا چه اندازه از ارزشهاي انساني وحتي ديني عاري شده است فساد در همه ي سطوح اشكارترين چيزي است كه ميتوان مشاهده كرد. ويكي از دوستان گفته بود كه شريعتي رفورميست بود اين را كاملا قبول دارم اما نه رفورميستي به سمت جلو بلكه به سوي عقب. در پايان كتابي از سياوش اوستا كسي كه سالها با شريعتي بوده است لينك ميدهم كه بخوانيم وبينديشيم تا اگر بازي دهنده نيستيم لاقل بازيچه نباشيم. http://adabestanekave.com/book/farib_bozorg_gharn_ma.pdf
|
Send instant messages to your online friends http://uk.messenger.yahoo.com
--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
اين نامه به دنبال عضو يت شمادرگروه كتابهاي رايگان فارسي برايتان ارسال شده است.
آدرس براي ارسال نامه:
persiskiknigi@googlegroups.com
براي قطع اشتراك :
persiskiknigi-unsubscribe@googlegroups.com
توجه:
بعضي از نامه هاي گروه ممكن است به قسمت
spam
در
اي ميل شما (بطور اشتباه)وارد شوند
لطفا روزانه قسمت
spam
را هم چك كنيد
وگزينه هاي مذكور را مطالعه كرده ودكمه
not spam
را فشار دهيد
For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/persiskiknigi?hl=en
برای کمک به تداوم کار ما نامه های گروه را براي دوستان كتابخوان خود بفرستید
(forward)
واز آنها بخواهید که در گروه عضو شوند.
آدرس وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com
آدرس خبر خوان وبلاگ:
http://persianbooks2.blogspot.com/feeds/posts/default
آدرس خبرخوان مطالب جالب ديگر تارنماها:
http://www.google.com/reader/shared/05346929471109762493
براي عضويت در گروه ما مي توانيد به اين آدرس نامه دهيد:
persiskiknigi-subscribe@googlegroups.com
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر